محمدرضا و نگين شاعر
به وبلاگ شعر خوش آمديد
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
"شيعه" انتظار بس است؟ يا گناه؟
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان محمدرضا و نگين شاعر و آدرس negin-mohamadreza.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 71
بازدید کل : 24568
تعداد مطالب : 34
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


نويسندگان
محمدرضا و نگين

آرشيو وبلاگ
مهر 1391
مرداد 1391


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 19 / 5 / 1391برچسب:, :: 21:36 :: نويسنده : محمدرضا و نگين

 

علی فتح الله زاده در آستانه دربی اعلام کرد:

با شرکت ایزی لایف بر سر حمایت مالی از باشگاه به توافق رسیده ایم

و قرار است ایزی لایف ۳۰۰۰۰ پوشک را در بازی با پرسپولیس بین تماشاگران

پرسپولیس پخش کند.

او دلیل این کار را اهمیت به نظافت ورزشگاه بعد از بازی دانست !

 
پنج شنبه 19 / 5 / 1391برچسب:, :: 21:33 :: نويسنده : محمدرضا و نگين

هواداران به پا خیزید از امروز /  حمایت ها کنید از تیم پیروز

طرفداران آبی کوه وارند / همیشه رنگ دریا دوست دارند

طرفداران قرمز در زوال اند / که میدانی زقومی بیخیال اند

طرفداران قرمز یک حسودند / نمیدانی مگر بی کاره بودند

بیا ما هم به قرمز ها بخندیم / و در ها را به رویشان ببندیم

 
پنج شنبه 19 / 5 / 1391برچسب:, :: 21:29 :: نويسنده : محمدرضا و نگين

 

از یه پرسپولیسی میپرسن رفت و برگشت باختن به استقلال بدتر بود

یا نداشتن قهرمانی تو آسیا ؟

میگه : تا حالا از مس سرچشمه ثانیه ۷ گل نخوردی

 
پنج شنبه 19 / 5 / 1391برچسب:, :: 21:24 :: نويسنده : محمدرضا و نگين

 

الا فرهاد غزال تیز پایم / مکن سوراخ لنگ با وفایم

منم شیث رضایی پرسپولیسی/ نما رحمی بحال ناله هایم

ته جدول نشسته مات و زارم / ازین ماتی بگو کی در می آیم

تو گفتی آی بدو بسکه دویدم / شکسته ساق های هر دو پایم

 

 
شنبه 17 / 5 / 1391برچسب:, :: 18:46 :: نويسنده : محمدرضا و نگين

 

 
این شعر از بهزاد خانی است
شدم با چت اسیر و مبتلایش / شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم / تو اسمت را بگو، من لاله هستم
بگفتم اسم من هم هست بهزاد / ز دست عاشقی صد داد و بیداد
 
بگفت لاله ز موهای کمندش / کمان ِابرو و قد بلندش
بگفت چشمان من خیلی فریباست / ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من / اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هرشب به او چت می نمودم / به او من کم کم عادت می نمودم
در او دیدم تمام آرزوهام / که باشد همسر و امید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم / زفکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده / که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست / زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت / هراسان بود او از دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار / گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود / زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت / توگویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا / بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قد رعنا / کمان ِابرو و چشم فریبا
مسن تر بود او از مادر من / بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم / از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، دیدم که او نیست / دگر آن لاله ی بی چشم و رو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر / نیابم با چت از بهر خود همسر
که تا گیرند از آن درس عبرت / سرانجامی ندارد قصّه ی چت

 

 
شنبه 17 / 5 / 1391برچسب:, :: 18:35 :: نويسنده : محمدرضا و نگين


این شعر از بهزاد خانی است

یکی از بزرگان حکایت کند

اگر یک نفر نیمه شب چت کند

و با فرد بیگانه صحبت کند

و کم کم به چت کردن عادت کند

و یک ساعتش را سه ساعت کند

و هر شب به فردی محبت کند

به افراد قبلی خیانت کند

و با بی خیالی جنایت کند

نه حدّ و حدودی رعایت کند

و اچ آی وی ِ خویش مثبت کند

و این قصه را پر حرارت کند

برای رفیقش روایت کند

چنانکه رفیقش حسادت کند

و او هم رود نیمه شب چت کند

و با فرد بیگانه صحبت کند

و کم کم به چت کردن عادت کند

و یک ساعتش را سه ساعت کند

و هر شب به فردی محبت کند

به افراد قبلی خیانت کند

و با بی خیالی جنایت کند

نه حد و حدودی رعایت کند

و اچ آی وی ِ خویش مثبت کند

و این قصه را پر حرارت کند

برای رفیقش روایت کند

چنانکه رفیقش حسادت کند

و او هم رود نیمه شب چت کندا

 

 
دو شنبه 7 / 5 / 1391برچسب:, :: 16:46 :: نويسنده : محمدرضا و نگين

 

پناهم ضامن آهوست -آنكه مي گويد رضا-ضامنم باز اوست- على موسى الرضا-يك پناهى دارم آن هم ياعلى موسى الرضاست

 
دو شنبه 7 / 5 / 1391برچسب:, :: 16:43 :: نويسنده : محمدرضا و نگين

 


همش مىخوندم باسرور\بامستى وباعشق وشور\يه بيت براى امام رضا\اماخدايى باغرور\اگه مرا رها كنى\تورو رها نمىكنم\سر از تنم سازى جدا\چون و چرا نمى كنم\خوش بود دلم به اين يه بيت\اما يه شب خوابى ديدم\توخواب و رويا كه بودم\حرف عجيبى شنيدم\حرفى رو كه مى خوام بگم\حرف غريب الغرباست\شعرى كه دائم مى خونى\ازبيخ ودم شعرى خطاست\مگو اگه رهام كنه\اورو رها نمى كنم\بگو اگه رهاش كنم\منو رها نمى كنه\قربون اون صحن طلات\بزار بشم خاك پاهات\آقا دلم تنگ برات\قربون اون صحن و سرات\بارها شده كردى رها\امام رضارو باگناه\اما نكرد تورو رها\شماروبرد صحن و سرا\بارها شده كه رفته اى\از در خونش شماها\ولى رضا بازم اومد\كشيدتون صحن طلا\يعنى ميشه يه بار ديگه\تويه ضريحت بشينم\پياده ازصحرا ميام\امام رضارو ببينم

 
دو شنبه 7 / 5 / 1391برچسب:, :: 16:43 :: نويسنده : محمدرضا و نگين


 

جزتو كه دنيامو بقل كردى\حال منو هيچكى نمى پرسه\من باتو از هيچى نمى ترسم\هرجا توباشى من دلم قرصه\ اندازه ى دنيا عطش دارم\اين سينه اقيانوس آشوبه\امشب بزار از گريه خالى شم\من عاشقم گريه واسم خوبه\من باتو دوران خوشى دارم\دلچسبه مثل لحظه ى ديدار\هروقت ديدى جونم و مىخواى\دستت رو از روى قلب من بردار\من تازه فهميدم تو كى هستى\نگينى در وجود اين دلم هستى\ قلبم داره دنبال كى ميره\ بين من و آغوش پرمهرت\اين عشقه كه تصميم ميگيره

 
دو شنبه 7 / 5 / 1391برچسب:, :: 16:41 :: نويسنده : محمدرضا و نگين

اسم قشنگت ورد زبونم\عشقت توقلبم عزيز جونم\نكنه مثل اشك از چشم تو\بيفتم ونبينم عشق تو\يه دل مىگه دوستت دارم عشقم\يه دل ميگه برات بميرم من\يه دل ميگه فدات بشم جونم\يه دل مىگه عاشق ترينم من\عشقم نگين من\